حس مادرانه
خدایا با وجود اینکه الان تقریباً ٧ ماه و نیمه یکی از فرشته های باغ بهشتیت رو توی دامنم گذاشتی تا امروز و با تمام وجود پی به عظمت و زیبایی این حس زیبا یعنی حس زیبای مادر بودن نشده بودم .دیشب میخواستم آینازو بخوابونم همیشه عادت داره روی تخت بهش شیر بدم بخوابه .هر کاری کردم اینطوری نخوابید با خودم گفتم حتماٌ خوابش نمیاد بلندش کردم و نشوندمش رویپاهام دست تو موهاش کردم واسش شروع کردم به شعر خوندن چند ثانیه طول نکشید که سرش رو گذاشت روی قلبم احساس کردم تکون نمیخوره نگاه کردم دیدم انگار صد ساله خوابه . نمیدونید توی همون لحظه چقدر اشک ریختم اشک خوشحالی اشک سپاس از خدا که من و قابل دونسته تا این حس قشنگ و تجربه کنم.خدایا ازت ممنونم که من و...
نویسنده :
مامان و بابا جون
11:17